سیاه‌نمایی!

استاندارد
سه روز پیش دعوت شدم تا در شهر لوند، در یک فستیوال ادبی برای گروهی دانشجو و دانش‌آموز بزرگسال درباره تجربه‌های نوشتن و روزنامه‌نگاری حرف بزنم؛ برای اینکه برایشان انگیزه ایجاد کنم برای نوشتن و خواندن.
باید در دو جلسه ۴۵ دقیقه‌ای به زبان سوئدی حرف می‌زدم -کاری نه چندان آسان- با این حال چیزی را از قبل آماده نکردم و فی البداهه حرف زدم. از کودکی و نوجوانی و جوانی‌ام گفتم و چندتایی هم از شعرهایم انتخاب کردم برای خواندن.
جلسه اول با پرسش و پاسخ حاضران کشید به دموکراسی و آزادی بیان و سانسور. طبعا درباره وضعیت ایران حرف زدم. نه اغراق نکردم نه چیزی کم گذاشتم. روایت کردم.
جلسه که تمام شد، ایرانی‌ها و فارسی‌زبان‌ها که از قضا تعدادشان هم زیاد بود، جمع شدند دورم. خانم محجبه‌ بسیار جوانی در حالی که پشت چشم‌هایش را نازک می‌کرد گفت: چرا از سانسور در سوئد چیزی نگفتی؟ چرا نگفتی که اینجا هم آزادی بیان نیست؟ چرا از مشکلات این جامعه حرف نزدی؟ مسلسل‌وار شروع کرد به متهم کردن من به سیاه‌نمایی و برشمردن تباهی‌ها و سیاهی‌های غرب. دقایقی با هم حرف زدیم و آخر هم با پشت چشمی نازک‌تر رفت. آخرین جمله‌اش این بود که اینها عاشق شنیدن اینند که تو از مملکتت انتقاد کنی.
پرسشی که من از او کردم و پاسخی نداشت این بود: گیرم که ثابت کردیم نقض‌ آزادی بیان و حقوق بشر و فساد در اینجا و هر جای دیگری وجود دارد.‌ آیا این چیزی از فساد و نقض حقوق بشر در ایران کم می‌کند؟ آیا میزان و اندازه آن با هم مساوی است؟ آیا ثابت کردن این مساله در هر جای دیگری، ایران را مبری می‌کند از آن؟
یاد گروهی افتادم که اولین بار در همین اروپا با آنها آشنا شدم. کسانی که صف اول تمام تظاهرات‌های اعتراضی در زمینه زنان و محیط دیست و حقوق کارگر و حقوق بشر در اروپا هستند، اما پس از سال‌ها زندگی در اروپا به عنوان پناهنده یا مهاجر، هنور افتخار نداده‌اند زبان آن کشور را بیاموزند تا دست کم روزنامه‌های آن سرزمین را بخوانند و تلویزیونش را ببینند و با فعالانش حرف بزنند و بفهمند زیر پوست آن جامعه چه چیزی در جریان است. آنها اما همه جا با مشت‌های گره کرده علیه همه چیز شعار می‌دهند: شعارهایی که حتی نمی‌توانند کلماتش را درست تلفظ کنند!

یک پاسخ »

  1. با سلام به خانم نعیمه دوستدار من نوشته شمارو خواندم و یاد یک خبری در گویا افتادم که درباره سخنرانی‌ مسیح علینژاد در بنیاد زنان در سال جاری بود و یک خبرنگار رادیوفردا بنام فرین عاصمی خانوم علینژاد را بدروغ گویی متهم کرده بود که صحبت از دورانی که در ایران بود که به یاد ندارد که کسی‌ به خانوم عاصمی بخاطر موهایش به او گیر داده باشد یا مردم در ایران الان روسری بسر نمیکنند و این حرفها برای مصرف خارجی‌‌ها و سیاه نمایی است و این خانوم عاصمی در عکس فیسبوک خد لباس مینی‌ژوپ پوشیده بود و حجاب نداشت و صحبت در این مورد را سیاه نیمأی میدسنست انسان بی‌شرم هم باحجاب میتواند باشد هم بی‌حجاب و بدیهات به این مسلمی را انکار کند

بیان دیدگاه