بایگانی برچسب‌ها: جنرالایز کردن

سانسور یا تعمیم ندادن؟

استاندارد

مخالفت با آنچه که تعمیم دادن خوانده می‌شود، به نوعی بازی کلامی تبدیل شده و شاید یک روزی سرنوشتی مشابه قضاوت کردن پیدا کند.

تا مدت‌ها مد بود که تا دهان باز می‌کردی، می‌گفتند قضاوت نکن. ایده قضاوت نکن از یک رویکرد اخلاقی می‌آمد: اینکه ما هرگز همه چیز را درباره یک نفر-یک موضوع نمی‌دانیم و پس بهتر است از قضاوت خودداری کنیم. اما اینقدر این اصطلاح مضحک شد که دیگر اصلا حرف زدن غیرممکن شد. پلیس‌های عالم انسانی، به هر نوع اظهارنظری چوب قضاوت می‌زدند و لالت می‌کردند. حالا کم کم وضع متعادل شده. بعضی‌ها جرات کرده‌اند بپرسند که اصلا آدم بدون قضاوت چه می‌تواند باشد؟ آیا می‌شود درباره هیچ چیز قضاوت نداشت؟ آیا می‌شود درباره بدی- بدها- شر- خیانت ودروغ قضاوت نداشت؟

حالا این اصطلاح «جنرالایز کردن» یا همان تعمیم به یک بازی کلامی تبدیل شده. نمی‌توان دهان باز کرد و پدیده‌ای فراگیر را حتی توصیف کرد چون عده‌ای این را بر نمی‌تابند و چوب «تعمیم نده» را در می‌آورند و به سر و کله‌ات می‌کوبند. این ایده هم ظاهرا خیرخواهانه است: همه همه مثل هم نیستند. گزاره‌ای درست که وجود استثناها را به رسمیت می‌شناسد. اما راستی این نوع برخورد با زبان، چه بر سر موضع‌گیری‌های ما می‌آورد؟

من این را به ویژه درباره موضوع مورد علاقه‌ام فمینیسم و نژادپرستی مهم می‌بینم: می‌گویند که نگویید مردان مهاجر بیشتر زنان را آزار  جنسی می‌دهند. به دنبالش کلی استدلال هست که مثلا فرهنگ و دین و کشور یک آدم را آزارگر زنان نمی‌کند(من می‌گویم می‌کند). یا می‌گویند این حرف‌ها خطرناک است چون نژادپرستان از آن سوءاستفاده می‌کنند(همین هفته گذشته صدها مرد تقاب دار ریخته‌اند توی ایستگاه مرکزی استکهلم و به غیرسوئدی‌ها حمله کرده‌اند و بهانه آورده‌اند که ما به خاطر «زنان‌مان» این کار را می‌کنیم.) بله، خطر جدی است.  مراقب کشورهای اروپایی که در آنها نژادپرست ها منتظر فرصتند  باشید. اما چه می‌شود اگر من زن ایرانی بگویم مردهای ایرانی زنان را آزار جنسی می‌دهند؟

من این تجربه را داشته‌ام. گفته‌ام و متهم شده‌ام به همین تعمیم دادن و جنرالایز کردن. شادی صدر هم چندین سال پیش چنین حرفی زده و از آن زمان مردها و ایضا زنان چنان کینه‌ای از او به دل گرفته‌اند که تمامی ندارد و هرجا نامش می‌آید فوری یکی می‌گوید آهان! همان که گفته بود همه مردهای ایرانی متلک می‌گویند یا گفته‌اند؟!

آیا در بین مردان ایرانی استثنایی وجود ندارد؟ قطعا دارد. اما آنقدر نادرند که می‌توان با تعمیم گفت که به آزار جنسی زنان عادت کرده‌اند و من هیچ ابایی ندارم از اینکه بگویم حتی مردان نزدیک من- پدر و برادر و همسرم- از این خصلت مبرا نبوده‌اند.

چطور می‌شود بعضی خصلت‌ها را به مردمان یک شهر و کشورو ناحیه نسبت نداد در حالی که به دنبال فرهنگ چندصد ساله، آموزش، عادت، آن خصلت‌ها به خصلت جمعی تبدیل شده‌اند؟ چطور می‌توان فاکتور مهم فرهنگ را نادیده گرفت که در عمق باورهای مذهبی و سنت‌های عرفی یک جامعه گنجانده شده و نسل به نسل منتقل می‌شود؟ آیا ما چیزهایی را بارغ از خاص و یگانه و یونیک بودن‌مان با خود حمل نمی‌کنیم؟ آیا تحربیات بشری تمام ارزش و اعتبار خود را از دست داده‌اند؟ آیا نمی‌شود به شناخت مردم بر مبنای مشاهده و مراوده با آنها دست یافت؟ آیا ایرانی‌ها و اروپایی‌ها به صرف جغرافیا عادت‌ها و خصلت‌هایی را با خود حمل نمی‌کنند؟ آیا خشکی هوا، خشکسالی یا سبزی یک سرزمین و فقر و غنای اقتصادی به آدم‌های سرزمین‌های مختلف ویژگی‌های مشترکی مثل رنگ پوست و فرم اندام نبخشیده؟ آیا  اخلاق و عادتی بر مبنای تربیت و سیستم آموزشی پیدا نکرده‌اند؟ آیا نمی‌توان پدیده‌ها را با آمار بررسی کرد و اثر آموزش و قانون را بر آنها سنجید؟

استثناها البته اغلب از همین سیستم‌های آموزشی و تربیت فرهنگی و مذهبی عبور می‌کنند و به چیزی غیر از آنچه عمومیت دارد تبدیل می‌شوند

. استثناها کسانی هستند که یا آموزش متفاوتی دیده‌اند یا چیزی دست و پایشان را در بروز خصلتی بسته است.‌ایا نمی‌توان خصلت‌های عمومی شده را نقد کرد و به جایش خصلت‌های بهتری آموزش داد؟ آیا نمی‌شود اول خصلت‌های عمومی شده را به رسمیت شناخت و بعد برای جایگزینی‌شان جنگید؟

این نقطه به نظرم نقطه‌ای است که بسیاری در آن خطا می‌کنند. نفی شر و انکارش، به خیر نمی‌انجامد. اروپا در این نقطه خطای استدلالی قرار گرفته: آنهایی که از ترس افتادن به دام نژادپرستان ارزش‌های انسانی را زیر پا می‌گذارند و از کنار شر با سکوت و تسامح می‌گذرند. کسانی که همه چیز را به اسم احترام به فرهنگ‌های متفاوت توجیه می‌کنند. دانشگاه‌هایی که در آنها از آنچه که به عقب‌ماندگی و تحقیر مردمان و دیکتاتوی منجر شده- مثل دین و حجاب و سنت‌های عقب‌مانده- «فرهنگ زیبا» نامیده می‌شود و حتی تجربیات مستقیم مردمانش سانسور و خفه می‌شود.

سانسور و نابود کردن آزادی بیان، دهان مخالف را بستن و او را از اژدهای شر ترساندن که مبادا دامنتش را بگیرد، روزهای تاریکی برای آدم اروپایی به همراه می‌آورد.